چند روزی هست بنده ی خدا هی منو نصیحت میکنه و در طی نصیحت هاش منو اعتقاداتمو زیر سوال میبره منم به احترام اینکه ازم خواستن سکوت کنن تا امروز ساکت بودم ولی متاسفانه امروز نتونستم ساکت بمونم و چشم تون روز بد نبینه :/ چنان غودایی اومدم که بروسلی برای حریفاش نمی اومد :| ولی خب فهمید باید سکوت کنه بعدشم من پشیمون شدم از حرکت زشتم عذرخواهی نموده و صلح شدیم ^_^ حالا وسط این غودایی که رفتم مادربزرگم از صدای داد من عین بنجانسون بی عصا دویده سر پله فرد غودا خورده رو دعوا میکنه چرا نوه منو اذیت میکنی :)) عشق است مادر بزرگ :)
روز زن رو هم از همینجا به همه ی مخاطبای گل تبریک میگم